ذرات مادي را كه همگي ميشناسيم. پروتونها و نوترونها در هسته اتم و الكترونها كه به دور هسته ميچرخند. ذرات مادي اتم را بهنام كليفرميونها ميشناسيم. فرميونها يك سيستم پيامرساني دارندكه بين آن ذرات رد و بدل شده و به راههاي معينيموجب ايجاد تاثير و در نتيجه تغييراتي در آنهاميشوند. ذراتي وجود دارد كه اين پيامها را بين فرميونهادر برخي موارد حتي بين خود رد و بدل ميكنند. ذرات پيامرسان بهطور مشخص بوزونناميده ميشوند. پس هر ذرهاي كه در جهانوجود دارد يا فرميون است يا بوزون.
سرويسهاي پيامرسان 4 گانه نيرو ناميده ميشوند. يكي از اين نيروها گرانش است. حامل اين پيام نوعي بوزون است كه گراويتون ناميدهميشود. نيروي دوم يا نيروي الكترومغناطيس پيامهايي است كه بهوسيله بوزونهايي بهنام فوتونبين پروتونهاي درون هسته يك اتمو الكترونهاينزديكبه آن،يا بين الكترونها رد و بدل ميشوند. اين پيامها موجب ميشوند كه الكترونها دور هسته گردش كنند. در مقياسهاي بزرگتر از اتم،فوتونهاخودشان را بصورت نور نشان ميدهند. سومين سرويس پيامرسان نيروي قوي است كه موجب ميشودهسته اتم يكپارچگي خود را حفظ كند و چهارمين سرويس نيروي ضعيف استكه موجب راديواكتيويته ميشود.
درك كامل اين چهار نيرو به ما امكان ميدهد تا اصولي را كه مبناي همه رويدادهايجهان هست، درك كنيم. بسياري از كارهاي فيزيكدانان قرن بيستم براي آگاهي بيشتر از طرز عمل اين جهار نيروي طبيعي و ارتباط بين آنها انجام شد. فيزيكدانها تاحدودي با موفقيت سعي كردندنوعي يگانگي بين نيروها را استنباط كنند. آنها اميدوار بودند نظريهاي بيابندكه در غايت امر هر چهار نيرو را بوسيله يك ابرنيرو توجيه كند. نيرويي كه خودش را بهگونههاي مختلف نشان ميدهد. نيز موجب يگانگي فرميونها و بوزونها در يك خانوادهميشود. فيزيكدانها اين نظريه را نظريه يگانگي (اتحاد نیروها) نام دادند. اين نظريه بايد دنيا را توجيه كند. يعني نظريه همه چيز بايد يك قدم پيشتربرود و به اين سوال پاسخ دهد: دنيا در لحظه آغاز قبل از اين كه زماني بگذرد، چگونه بوده است؟
یا به عبارت دیگر:شرايط اوليه يا شرايط مرزي در آغاز جهان چه بوده است؟
درك كامل ابرنيرو ممكن هست كه درك شرايط مرزي را هم براي ما امكانپذير كند. از طرف ديگر ممكن است كه ضروري باشد كه ما شرایط مرزي را بدانيم تا بتوانيم ابرنيرو را بفهميم. اين دو بطور تنگاتنگي با يكديگر ارتباط دارند. و نظريه پردازان هم از هر دوطرف مشغول كارهستند تا به «نظريه همهچيز» دست پيدا كنند.
دیدگاه سی. پی. اچ.
زمانیکه انیشتین تلاش کرد یک اتحاد بین نیروها بوجود آورد (دهه ی 1920) بحث نیروها از نظر کمی و کیفی به این صورت نبود. در آنزمان تنها نیروهای گرانش و الکترومغناطیس مطرح بودند و علاوه بر آن به نیرو به عنوان یک ذره تبادلی (پیام رسان) نگریسته نمی شد. اتحاد نیروها (هر چهار نیرو) یا یافتن یک ابر نیرو هرچند با موفقیت هایی همراه بوده، اما تا به حال به نتیجه ی رضایت بخشی نرسیده است. از دیدگاه سی. پی. اچ. اشکال در این است که به این مورد خاص توجه نمی شود که فرمیونها، خود بوزونها را تولید می کنند. همچنین بوزونها نیز به نوبه خود، فرمیونها را بوجود می آورند. توجه به این نکته ی مهم، خود می تواند توضیح دهد که جهان قابل مشاهده در آغاز چگونه بوده است. با این دیدگاه می توان دو مسئله ی جدا از هم، یعنی ابر نیرو و اینکه شرایط مرزی چکونه بوده است را به یک مسئله تقلیل داد و برای آن به پاسخ مناسب رسید. مسئله این است که چه عاملی شرایط مرزی را بوجود آورد؟ از دیدگاه سی. پی. اچ. شرایط مرزی ناشی از اسپین سی. پی. اچ. است که در سیاه چاله ی مطلق اسپین سی. پی. اچ. به حداکثر خود می رسد و عامل انفجار می گردد و این روند مکرر است و ادامه خواهد داشت.