در ميدان ديد ما به طور طبيعي عناصر جوربه جور و متضاد با اشكال، ابعاد و رنگهاي متفاوت و غيره وجود دارند. براي درك بهتر از ساخت يك محدودة بصري مايليم عناصر درون آن را در دو گروه متضاد سازمان دهيم، عناصر مثبت كه به صورت اشكال مشاهده ميشوند و عناصر منفي كه زمينة اشكال را فراهم ميسازند.
برداشت و درك ما از يك تركيب بستگي به چگونگي تبيين عملكرد متقابل عناصر مثبت و منفي از نظر بصري، در آن محدوده دارد. گاهي رابطه بين اشكال و زمينهشان بقدري نامشخص است كه ميتوانيم از نظر بصري تقريباً همزمان با هم هويتهاي مختلفي براي آنها بيان كنيم.
در هر حال در تمام موارد بايد بدانيم كه اشكال يا بهتر عناصر مثبت كه توجه ما را به خود جلب ميكنند، نميتوانند بدون وجود زمينهاي متضاد وجود داشته باشند، بنابراين اشكال و زمينهشان، چيزي بالاتر از عناصر متضاد هستند. آنها همراه يكديگر واقعيتي تفكيك ناپذير را به وجود ميآورند يا به گفته بهتر اتحاد اضداد را، همانگونه كه عناصر فرم و فضا همراه يكديگر واقعيت معماري را شكل ميدهند.
در معماري، مشاركت و اتحاد بين فرم و فضا در مقياسهاي متعدد وجود دارد كه ميتواند بررسي و كشف شود. در هر سطح، نه تنها با فرم بنا بلكه با نحوةتأثير آن بر فضاي اطرافش نيز سروكار درايم. در مقياس شهري، بايد بررسي كنيم كه يك بنا بايستي در تداوم بافت موجود يك محل باشد، زمينهاي براي ساير بناها تشكيل دهد و فضاي شهر را تعريف كنيد و يا صحيحض اين است كه به صورت شئياي آزاد و مستقل در فضا قرار گيرد.
در مقياس يك بنا،گرايش ما اين است كه تركيب ديوارها را به عنوان عناصر مثبت در نقشه پلان در نظر بگيريم، در هر حال فضاي سفيد بين آنها نبايستي فقط به عنوان زمينه براي ديوارها محسوب شوند، آنها همچنين ميتوانند به صورت اشكالي در نقشه به نظر آيند كه داراي شكل و فرماند.
شكل و نحوة بستهشدن هر فضا در يك بنا يا تعيين كنندة شكل فضاهاي اطراف است و يا توسط شكل فضاهاي اطراف تعيين ميشود. در يك بنا مانند تاتر (سيناحوك) ما ميتوانيم دستهبنديهاي متعدد فرمهاي فضايي را ببينيم و تأثير متقابل آنها را در يكديگر تحليل نمائيم. هر دستهبندي نقش مثبت يا منفياي را در تعريف فضا دارد.