غرب پس از چند قرن تهاجم، جنگ و ويراني در قرن دوازدهم به دورهاي از آرامش نسبي و ثبات رسيد و مراكز آموزشي در شهرهاي كليسايي توسعه يافت. جنگهاي صليبي پيشرفت مسلمانان را متوقف كرد و سفرهاي امنتري را در جنوب اروپا و فلسطين ممكن كرد. دوباره دستاوردهاي فكري روم كه آثاري از آن در كتابخانههاي رهباني نگهداري شده بود، مورد توجه قرار گرفت. كشيشان مطلع و ثروتمند از كليساهاي كلاسيك روم و بناهاي يادماني كنسانتين در فلسطين ديدن كردند و كليساهاي خودشان را با مرزهايي حجيم، تزئينات وفضاهاي داخلي زمخت مانند بربرها ملاحظه كردند.
گذشت قرنها، اسطوره و جادوي روم را از بين نبرده بود، اما تداوم غير منقطع تمدن از ميان رفته بود. احساس پيشرفت تاريخ از ميان رفته بود و هنرمندان ساده دلانه شكلهاي باستاني را با ظاهري جديد تصوير ميكردند. باورهاي خرافي و شكل رمزآميز مسيحيت اذهان را به سوي جهان رمزي سمبلها و اسطورههايي كه نوعي واقعيت مانند جهان فيزيكي به دست آورده بودند، متوجه ما كرد. وقتي كه سازندگان كليساهاي جامع در جستجوي خلق ساختمانهايي به سبك باستاني بودند، علاقهاي به باز توليد دقيق آنها نداشتند، اما ابعاد سمبوليك و برخي از خصوصيات معماري آنها را تكرار و تقليد ميكردند. در فرانسهي شرقي در سال 1089، كلوني «شكل a» مركز نيرومند رهبري راهبان فرقهي كلوني براي رقابت با سنت پتز در رم بازسازي شد. ساختمان جديد در زمينهي تزئينات كلاسيك غني بود اما داراي نخستين نمونه از قوس نوك تيز بود كه از ساختمانهاي عربي كه در سيسيل، اسپانيا يا فلسطين ديده ميشد، تقليد شده بود.
به طور كلي پيشرفت قابل ملاحظهاي در اسكلت بندي ساختماني پديد آمد كه همراه با مزيتهاي ساختمانسازي با قوسهاي نوك تيز معماران را قادر كرد كه ساختمانهاي بلندتر و سبكتري با پنجرههايي بزرگتر بسازند. همان گونه كه روش ساختمان سازي از كليساي جامع نوين (b) تا لئون (c) بهبود مييافت، سرانجام رديف پيوستهي ستونها مانند آنهايي كه در كليساهاي اواخر دوره رومي يافت ميشد، به دست آمد.
در اواخر اين قرن، تجديد حيات لاتين به پايان رسيد. ابداعات ساختماني در كليساهاي جامع فرصتهاي تازهاي پديد آورده بود. در كليساي جامع چارترز (شكلd) آرمان معماري كلاسيك به سبب ارتفاع ساختمان و كاربرد شيشه در آن محور پايمال شد. اينكه معماري قرون وسطي سبك خودش را براي الهام داشت، اما اين شيوهاي بود كه از منظر وي تيره و مبهم روم پديد آمده بود.