بيماري بچهافكني غيرعمدي زنان كمابيشپي برده بودند. آنان معتقد بودند كه بچه انداختن بيشتر در 3 ماهة اول آبستني بهسبب ظريف و نازك بودن جنين و مشيمه و در دو سه ماه آخر آن به سبب پختگي و گران وسنين بودن بچه روي ميدهد. آنها 3 دسته سبب براي بچهافكني تصور ميكردند: 1. سببهاي مادرسويي مانند باد و رطوبت بسيار درون زهدان كه سبب جنباندن و لغزاندن بچهميشود، سرديِ سختِ زهدان كه بچه را از پرورده شدن باز ميدارد، خون روي با اسهاليا با حيض يا با فصد، پديد آمدن قُرحه (زخم) و بواسير لحمي (پوليپ رحم) و آماس (برآمدگي) در زهدان، تب و لرزهاي سخت و اسهالهاي صفراوي و بلغمي و لاغري و ناتوانيبسيارِ زن آبستن كه موجب نرسيدن غذا به بچه ميشود؛ 2. سببهاي پدرسويي مانند رقيقبودن آب مني پدر كه سبب نازك و ضعيف شدن مشيمه و تركيدن آن ميشود؛ 3. سببهايبيروني مانند رسيدن سرما به دهان رحمم كه موجب بسته شدن راههاي غذارساني به بچهميشود، يا رسيدن گرما و تري بسيار به جنين در اثر نشستن مادر به مدتي دراز درگرمابه، حركت سخت زن در دورة بارداري، زخم رحم و آسيب وارد آمدن به آن و عارضهةاينفساني مانند خشم سخت و اندوه بزرگ و ترس ناگهاني زن حامله (جرجاني، ذخيره، 559). طبيبان از روي برخي نشانهها به بيماري زن آبستن و ناتواني زهدان او در نگهداري بچهو احتمال انداختن يا مرگ آن پي ميبردند: سرخ شدن چشم و چهره، گراني سر و ماندگيتنِ زنِ آبستن و درد رحمِ او را نشانههايي از بچه انداختن ميدانستند و سنگين شدنبچه در شكم و رها بودن و افتادن او از سويي به سويي ديگر در شكم، سردشدن ناف،تراويدن گنده و زرداب از رحم و سفيدشدن چشم و سربيني و گوش و سرخشدن لبها را نيزنشانههايي از مرگ بچه در شكم ميگرفتند (همانجا). براي حفظ تندرستي و بقاي بچه درزهدان و درمان ناتواني زن در نگهداري جنين، زنان آبستن را سخت از كارهاي سنگين ودشوار و خوردن خوراكها و داروهاي زيانمند و فصد يا خون گرفتن پرهيز ميدادند (همو،همان، 560). روش درماني آنان در رفع ناتواني و پيشگيري از افكندن بچه عبارت بود ازكاربرد داروهاي خواركي مانند تخم نعناع و باديان در آميخته با روغن انگبين (تفليسي، 437)، حقنه يا اماله كردن جوشاندة گياهي مانند سعتر فارسي، ابهل، نانخواه، كاشم،شبت، بابونه، سداب همراه با روغن كنجد و روغن سوسن (همانجا)، برداشتن پرزهآي درستشده از روغن بلسان و گياه سعتر و نانخواه، يا پنير ماية خرگوش، يا شيافي از گَردِسنگِ لاجورد و روغن زيتون (زاوش، 253)، ماليدن مرهم و گذاشتن ضماد روي شكم و دوركمر مانند مرهمي كه از ساييدن ميوة نارسيدة يبروح (ذوصورتين، ظاهراً همان مهر گياه) در روغن گل سرخ فراهم ميكردند (حكيم مؤمن، 878ء و همراه كردن حرز و افسون وبازوبندي كه در آن كژدم ميگذاشتند (دنيسري، 244). يكي از روشهاي پيشگيري ازبچهافكني در فرهنگ عامةايران قفل كردن كمر زن آبستن بود. اين روش درماني كه جنبةنمادي داشت، در بيشتر جاهاي ايران متداول بود. آداب قفل كردن چنين بود كه قابلهدور كمر زني را كه در دورة حاملگي لك ميديد، يعني خونريزي داشت و احتمال افتادنبچهاش ميرفت، بندي ميپيچيد و دو سر آن را از داخل حلقة قفل كوچكي ميگذراند وگره ميزد. كليد قفل را زير ناوداني رو به قبله ميآويخت و وانمود ميكرد كه آن راپشت كوه قاف انداخته است. ماما قفل را در يكي از روزهاي آخرين هفتة ماه نهم آبستنيزن، يا پس از زايمان از كمر او باز ميكرد. ماماهاي يهودي تهران كمر زن آبستن را بايك ريسمان ابريشمي هفت رنگ و قفلي كه روي آن طلسمهايي كنده شده بود، ميبستند (كتيرايي، 14ـ 15). ماماهاي مسلمان هفت آيه از سورة «يس» كه هر يك با كلمة «مبين» پايان مييابد، ميخواندند و در قفل ميدميدند (شاملو، 203). خراسانيها دو كلاف نخپنبهاي سفيد و آبيرنگ را به هم ميتافتند و در هنگام تابيدن «هفت مبين» راميخواندند و به آن ميدميدند (شكورزاده، 127). در لرستان و ايلام كمر زن را باكمربند چرمي پهن ميبستند و به آن قفلي كه روي آن دعا نوشته شده بود، ميزدند (اسديان، 252).
بچهافكني عمدي: طبيبان انداختن جنين را در موردهايي مانند بيمارو ناتوان و اندك سال بودن زن آبستن كه احتمال مرگ او در سرزا ميرفت، يا بيماري وزخم زهدان يا خفه شدن و مردن بچه در شكم ضروري و به مصلحت زن آبستن ميدانستند (جرجاني، ذخيره، 560). شيوة آنان در افكندن جنين عبارت بود از خوراندن داروهايخوراكي مانند آب سُداب (دنيسري، 253)، جوشانده ترمس و پودينة آميخته با ابهل و مشكو محلول شيرگاو و كميز اشتر و سيكي (تفليسي، 438ـ439)، برداشتن پرزه مانند پرزهايكه از خمير زَراوَندِ گِرد و ابهُل و اسپندان كوبيده در زهرة گاو (همانجا)، يا اززهرة خارپشت ماليده شده در موم ساخته شده بود (اخويني، 232)، دود دادن رحم با سدابو تخمگزر، سرگين گاو و ماهي شور (تفليسي، 438ـ439)، يا با سُم خر و دُم اسب (قزويني، 394ـ 395)، گذاشتن مرهمهايي روي شكم و ناف و شرمگاه زن مانند مرهم مخ شتريكه در كُراث نَبَطي (گونهاي ترة وحشي) كوبيده و آميخته شده است (همو، 450)، يامرهمي كه از سرشتن شحم حنظل و قُسْط و برگ سداب در زهرة گاو فراهم ميشد (جرجاني،الاغراض، 514) و همراه كردن اندام برخي حيوانها مانند پاي موش ماده يا انجام برخيكارها كه اثر جادويي داشت مانند پا نهادن روي مار يا رفتن بر نشان او (دنيسري، 232، 240) و يا به دست گرفتن آذريون (قزويني، 248). برخي از زنان آبستن نيز خودسرانه باخوردن داروهاي گوناگون يا برداشتن شياف و گذاشتن و ماليدن ضماد و مرهم و انجامكارهايي جادويي و يا دستكاري در رحم، بچة ناخواسته در شكم خود را ميافكندند. انگيزههاي گوناگوني مانند داشتن فرزند بسيار، دشمني با شوهر يا با خانواده و طايفةاو، بيميلي و نفرت شوهر و كينه و اختلاف زن و شوهر اين زنان را به انداختن بچهواميداشت.
قابلگان و زنان سالخورده نيز اين زنان را در اين كار كمك ميكردند. بهاءالدوله حكيم محمد علوي خان، شيوة كار اين قابلگان را شرح ميدهد. او مينويسد: وسيلة كار ايشان يك ميل يا چوبي تراشيده، بيشتر از بيخ خيار بود. اين چوب را درزهدان زن آبستن ميكردند و سرديگر آن را با بندي به ران او ميبستند تا به بالايزهدان فرونرود. يكي دو هفته چوب را همچنان ميگذاشتند تا خون حيض را بگشايد. همچنينمينويسد: برخي از زنان از يك كاغذ لوله شده براي انداختن جنين استفاده ميكردند. دور كاغذ لوله شده را نخ ابريشم ميپيچيدند و آن را در آب زنجبيل خيس ميكردند و درآفتاب ميگذاشتند تا خشك شود. بعد كاغذ آغشته به زنجبيل را در زهدان خود فروميكردند. اين كار را بارها تكرار ميكردند تا مشيمه پاره شود و بچه بيفتد (الگود،طب در دورة صفويه، 282ـ283). پولاك پزشك آلماني دورة ناصرالدين شاه چگونگي سقط جنينعمدي را چنين وصف ميكند: قابلگان معمولاً با قلابي پوست نطفه را در رحم زنميتركاندند، يا زالو به رحم زن آبستن ميانداختند. برخي از زنان حامله رگ پاي خودرا ميزدند يا داروهاي تهوعآور يا مسهلهاي قوي و يا هستة خرما ميخوردند. اگر اينكارها و داروها در انداختن بچه اثر نميكرد، كسي را وا ميداشتند تا شكم ايشان رامشت مال دهد يا كمر و شكم آنان را لگد كند (ص 153). در خراسان زنان براي انداختنبچة ناخواستة خود چند روز صبح ناشتا آب زرشك يا آب جعفري كوبيده يا زعفران و ياجوشاندة پوست پياز و روناس و يا ريشة درخت شاهتوت ميخوردند. گاهي نيز يك پَر مرغيا ريشة نهال خرما را در رحم خود فرو ميكردند و آن را آنقدر ميچرخاندند تارحمشان خونريزي كند (شكورزاده، 126).
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار سایت