ساختمانهاي كمي داراي فضاي بيروني ميباشند. آنها معمولاً از تعدادي فضا تشكيل شدهاند كه به وسيلة عملكرد، مجاورت يا مسير حركتي بهم مربوط ميشوند. حال در مورد شيوههاي اصلي ارتباط فضاهاي يك بنا با يكديگر و سازماندهي آنها در انواع مربوط فرمها و فضاها بحث ميشود.
ارتباطات فضايي را ميتوان به چهار دسته تقسيم كرد:
الف) فضايي در درون يك فضا
ب) فضاهاي متداخل
ج) فضاهاي مجاور
د)فضاهايي كه با يك فضاي مشترك بهم مرتبط ميشوند.
الف) فضايي در درون يك فضا
يك فضاي بزرگ ميتواند فضاي كوچكي را در درون حجمش محاط كند و جاي دهد. تداوم بصري و فضايي بين دو فضا براحتي قابل تأمين است ولي فضاي كوچكتر و دروني براي برقراري ارتباطش با فضاي خارج به فضاي بزرگتر و دربرگيرنده وابسته است.
در اين نوع ارتباط فضايي،فضاي بزرگتر و در برگيرنده به صورت محدودهاي سه بعدي براي فضاي درونياش عمل ميكند. براي اينكه اين نظر درك شود لازم است تفاوت آشكاري بين اندازه دو فضا وجود داشته باشد.
اگر اندازه فضاي دروني رو به افزايش گذارد، فضاي بزرگتر به تدريج تأثيرش را به عنوان فرم در برگيرنده از دست خواهد داد. اگر فضاي دروني به رشد خود ادامه دهد فضاي باقيمانده در اطرافش به حدي كوچك ميشود كه ديگر قادر نيست به عنوان فضاي دربرگيرنده عمل نمايد و تنها به شكل يك پوسته يا لاية نازك به دور فضاي دروني درميآيد و نظرية اول از بين ميرود.
فضاي دروني براي اينكه بيشتر جلب توجه نمايد ميتواند با فضاي در برگيرنده در فرم يكسان ولي در جهت متفاوت باشد اين امر شبكهاي ثانوي و يك رشته فضاي باقيمانده و پويا را در درون فضاي بزرگتر بوجود ميآورد.
همچنين فضاي دروني از نظر فرم ممكن است با فضاي دربرگيرنده متفاوت باشد و سمايش به عنوان شئاي مستقل تقويت شود. اين تضاد در فرم ميتواند بازتاب اختلاف عملكرد د وفضا يا نمايانگر اهميت سمبليكي فضاي دروني باشد.
ب) فضاهاي متداخل:
رابطهي فضاهاي متداخل بدين ترتيب است كه دو فضا محدودههايشان با هم تداخل ميكنند و ناحيهاي را تشكيل ميدهند كه فضاي مشترك هر دو است. وقتي احجام دو فضا با اين شيوه با هم تداخل مينمايند، هر يك هويت و تعريف خود را به عنوان يك فضا حفظ ميكنند ولي تركيب حاصل از تداخل دو فضا چند نوع تفسير خواهد شد.
نوع اول، قسمت تداخلكنندة دو حجم ميتواند در هر دو فضا به طور يكسان مشترك باشد.
نوع دوم، قسمت تداخل كننده ميتواند با يكي از قشاها تركيب شود و به صورت جزء لاينفك حجم آن درآيد.
نوع سوم، قسمت تداخل كننده ميتواند به صورت فضايي مستقل كه دو فضاي اصلي را بهم مرتبط ميسازد ظاهر شود.
ج) فضاهاي مجاور:
رايجترين نوع ارتباط فضايي از طريق مجاورت ميباشد. اين شيوه موجب ميشود كه هر يك از فضاها به وضوح تعريف شوند. و به طريقه خودشان به شرايط عملكردي يا سمبليكي جوابگويي كنند. ميزان تداوم بصري و فضايي بين دو فضاي مجاور بستگي به كيفيت سطحي خواهد داشت كه هم آنها را از يكديگر جدا ميكند و هم به يكديگر پيوند ميدهد.
سطح جداكنندة ممكن است:
1)ارتباط بعدي و دسترسي فيزيكي بين دو فضاي مجاور را محدود سازد، شخصيت فردي هر فضا را تأكيد كند و ناخوانيهاي آنها را اصلاح كند.
2)به صورت سطحي آزاد به نظر رسد كه در يك حجم واحد از فضا قرار گرفته است.
3)به وسيلة يك رديف ستون تعريف شود و ارتباط بصري و فضايي بين دو فضا را به ميزاني زياد امكانپذير سازد.
4) فقط به طور ضمني به وسيلة اختلاف سطح يا تفكيك سطوح دو فضا معرفي شود.
د) فضاهايي كه با يك قضاي مشترك به هم مربوط ميشوند:
دو فضا كه با فاصله از هم جدا هستند ميتوانند به وسيلة يك فضاي سوم يا واسطه به يكديگر مربوط يا مرتبط شوند. رابطة دو فضا به كيفيت فضاي سوم كه رابطة مشتركي با هر دو دارد بستگي خواهد داشت.