كاربست تزييني آجر كه يك از ويژگيهاي شاخص معماري سلجوقي بود، در دوره ايلخانان كاملاً متروك نشد، بلكه راه را براي كاربرد روزافزون سفالينههاي لعابدار هموار ساخت. سطوح وسيع داخلي و خارجي با موزائيكهاي لعابي همراه با نقشمايههاي هندسي، گياهي و خطاطي پوشيده شد. فقط در سده هفتم/سيزدهم است كه سطوح ديوارهاي عظيم ابنيه ايران با موزائيكهاي لعابي تزيين يافته است. اين تكنيك احتمالاً در آن زمان بار ديگر از آسياي صغير به ايران صادر شده است. چون هنرمندان ايراني در موقع هجوم مغولان از جلو آنها به آسياي صغير فرار كرده بودند. يكي از نخستين آثار معماري ايران كه به فراواني از موزائيكهاي لعابي در آن استفاده شد، آرامگاه اولجايتو در سلطانيه است. در اينجا رنگ گزيني محدود به چهار رنگ آبي روشن و آبي تيره، سفيد و تا حدودي رنگ سياه گشته است؛ در اصفهان اواسط قرن هشتم/چهارهم، رنگ سبز و قهوهاي روشن نيز بدانها افزوده شده است. يك از مشخصههاي عمده تزيين معماري داخلي، بهرهگيري سرشار از گچبري بود كه به گونه ساده و معمولي، قالب ريزي شده، و با وصله كاري تزييني و منقوش بكار ميرفت.
محراب (كاو ديوار نمازخانه كه نشانگر سمت قبله است) مسجد جامع اصفهان در سال 1310/710 هنوز پيوند خود را با سنت سلوجقي حفظ كرده است. شايد يكي ديگر از نمونههاي برجسته از حيث سبك گچبري تزيين گنبد علويان به تاريخ حدود 1315/714 باشد. از طرف ديكر سبك باروك گونهاي را نيز ميتوان در محراب مسجد جامع ابرقوه به تاريخ 8-1337/738 مشاهده كرد. با اينكه بناهاي باقيمانده خبر از آن ميدهند كه سنگ و رخام كمتر بكار رفته، ولي منابع حاكي از آنند كه تزيين مرمري (نظير صحن مسجد جامع عليشاه در تبريز) مدام مورد استفاده قرار ميگرفته است. اين موضوع هنوز به تفصيل ارزيابي نشده است. در كنار رواقهاي كاروانسراي سرچم، سه نوع پيكرتراش تزييني هم كه از همدان بدست آمده و اكنون در موزه متروپوليتن نيويورك است، شايسته ذكس است. دو تا از اينها، پارهاي از يك طارمي به تاريخ 4-1303/703 است كه به گونه نقش برجسته با طرحهاي هندسي سبد بافتي تزيين شده است و نيز شيرها كه پيوند نزديكي با نمونههاي نخستين سلجوقي دارند.